23 فروردین 1393 توسط خادمه الزهراء
- یک شبی مجنون نمازش را شکست
- بی وضو در کوچه لیلا نشست
- عشق آن شب مست مستش کرده بود
- فارغ از جام الستش کرده بود
- سجده ای زد بر لب درگاه او
- پر زلیلا شد دل پر آه او
- گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
- بر صلیب عشق دارم کرده ای
- جام لیلا را به دستم داده ای
- وندر این بازی شکستم داده ای
- نشتر عشقش به جانم می زنی
- دردم از لیلاست آنم می زنی
- خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
- من که مجنونم تو مجنونم مکن
- مرد این بازیچه دیگر نیستم
- این تو و لیلای تو … من نیستم
- گفت: ای دیوانه لیلایت منم
- در رگ پیدا و پنهانت منم
- سال ها با جور لیلا ساختی
- من کنارت بودم و نشناختی
- عشق لیلا در دلت انداختم
- صد قمار عشق یک جا باختم
- کردمت آوارهء صحرا نشد
- گفتم عاقل می شوی اما نشد
- سوختم در حسرت یک یا ربت
- غیر لیلا برنیامد از لبت
- روز و شب او را صدا کردی ولی
- دیدم امشب با منی گفتم بلی
- مطمئن بودم به من سرمیزنی
- در حریم خانه ام در میزنی
- حال این لیلا که خوارت کرده بود
- درس عشقش بیقرارت کرده بود
- مرد راهش باش تا شاهت کنم
- صد چو لیلا کشته در راهت کنم.